شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیسنایی - رباعی شمارهٔ ۳۱۸
با من شب و روز گرم بودی به سخن
تا چون زر شد کار تو ای سیمینتن
برگشتی از دوست تو همچون دشمن
بدعهد نکوروی ندیدم چو تو من
با من شب و روز گرم بودی به سخن
تا چون زر شد کار تو ای سیمینتن
برگشتی از دوست تو همچون دشمن
بدعهد نکوروی ندیدم چو تو من