شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
خواجوی کرمانی - غزل شمارهٔ ۳۴۴

که می‌رود که پیامم به شهریار رساند

حدیث بندهٔ مخلص بشهریار رساند

درود دیدهٔ گوهر نثار لعل فشانم

بدان عقیق گهر پوش آبدار رساند

دعا و خدمت میخوارگان بوقت صبوحی

بدان دو نرگس میگون پرخمار رساند

ز راه لطف بجز باد نوبهار که باشد

که حال بلبل بیدل بنوبهار رساند

اگر بنامه غم روزگار باز نمایم

کسی که نامه رساند بروزگار رساند

هوا گرفتم و جانرا بدست آه سپردم

ببوی آنکه چو بادش بدان دیار رساند

تنم ز ضعف چنان شد که بادش ار برباید

بیک نفس بسر کوی آن نگار رساند

ولی بمنزل یاران نسیم باد بهاران

گمان مبر که ز خاکم بجز غبار رساند

مگر برید صبا اشتیاق نامهٔ خواجو

بکوی یار کند منزل و بیار رساند