شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
عراقی - غزل شمارهٔ ۱۷۴

بر من نظری کن، که منت عاشق زارم

دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم

تا خار غم عشق تو در پای دلم شد

بی‌روی تو گلهای چمن خار شمارم

نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد

نی فرصت آن تا نفسی با تو برآرم

تا شام درآید، ز غمت، زار بگریم

باشد که به گوش تو رسد نالهٔ زارم

کم کن تو جفا بر دل مسکین عراقی

ورنه، به خدا، دست به فریاد برآرم