شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
عبید زاکانی - شمارهٔ ۱۰ - در عبرت

ای عبید این گل صد برگ بر اطراف چمن

هیچ دانی که سحرگاه چرا می‌خندد

با وجود گره غنچهٔ و تنگی دل او

حکمتی هست نه از باد هوا می‌خندد

چون ثبات فلک و کار جهان می‌بیند

به بقای خود و بر غفلت ما می‌خندد