شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
امیرخسرو دهلوی - گزیدهٔ غزل ۴۱۳

رفت دل نیست روشنم حالش

برو ای جان تو هم بدنبالش

هر که بر حال عاشقان خندد

گریه‌ای واجبست بر حالش

من مسکین نه مرد درد توأم

کوه البرز و پشه حمالش !