شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
امیرخسرو دهلوی - گزیدهٔ غزل ۵۲۴

شب من سیه شد از غم مه من کجات جویم

به شب دراز هجران مگر از خدات جویم

نه ای گلی که آرد سوی مات هیچ بادی

ز پی دل خودست این که من حیات جویم

سخت به سرو گویم خبرت ز باد پرسم

تو درون دیده و دل ز کسان چرات جویم؟

به دل و دو دیده و جان همه جا نهفته هستی

چو نبینم آشکار به کدام جات جویم؟

چو ز آه دردمندان سوی تو رود بلایی

به میان سپر شوم همره آن بلات جویم

سر گم شده بجوید مگر از در تو خسرو

ز کجاست بخت آنم که به زیر پایت جویم