شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
شهریار - غزل شمارهٔ ۹۵ - من و ما

مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم

خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم

دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز

خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم

با گریه خونین من و خنده مهتاب

آب رخی از شبنم و گل ریخته بودیم

از چشم تو سرمست و به بالای توهمدست

صد فتنه ز هر گوشه برانگیخته بودیم

زان پیش که در زلف تو بندیم دل خویش

ما رشته مهر از همه بگسیخته بودیم