شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیسعدی - شمارهٔ ۳۱
دهل را کاندرون زندان بادست
به گردون میرسد فریادش از پوست
چرا درد نهانی برد باید؟
رها کن تا بداند دشمن و دوست
دهل را کاندرون زندان بادست
به گردون میرسد فریادش از پوست
چرا درد نهانی برد باید؟
رها کن تا بداند دشمن و دوست