شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیانوری - رباعی شمارهٔ ۱۵۸
ای دل ز هزار دیده خون میراند
عشقی که ترا سلسله میجنباند
خوش خوش به دعای شب میفکن کارت
بنشین که به روز محنتت بنشاند
ای دل ز هزار دیده خون میراند
عشقی که ترا سلسله میجنباند
خوش خوش به دعای شب میفکن کارت
بنشین که به روز محنتت بنشاند