شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
مولوی - رباعی شمارهٔ ۳۶۰

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجود من همه دوست گرفت

نامیست ز من بر من و باقی همه اوست