شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
مولوی - رباعی شمارهٔ ۳۷۹

گر حلقهٔ آن زلف چو شستت نگرفت

تا باده از آن دو چشم مستت نگرفت

می طعنه زنند دشمنانم شب و روز

کز پای درآمدی و دستت نگرفت