شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیمولوی - رباعی شمارهٔ ۱۷۹۵
با یار به گلزار شدم رهگذری
بر گل نظری فکندم از بیخبری
دلدار به من گفت که شرمت بادا
رخسار من اینجا و تو بر گل نگری
با یار به گلزار شدم رهگذری
بر گل نظری فکندم از بیخبری
دلدار به من گفت که شرمت بادا
رخسار من اینجا و تو بر گل نگری