شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیمولوی - رباعی شمارهٔ ۱۸۳۰
چشم تو بهر غمزه بسوزد مستی
گر دلبندی هزار خون کردستی
از پای درآمد دل و دل پای نداشت
از دست کسی که او ندارد رستی
چشم تو بهر غمزه بسوزد مستی
گر دلبندی هزار خون کردستی
از پای درآمد دل و دل پای نداشت
از دست کسی که او ندارد رستی