شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۶
دل زنده شود کز تو حیاتی طلبد
جان باز رهد کز تو نجاتی طلبد
گر بر سر ذرّهای فتد سایهٔ تو
خورشید، از آن ذرّه، زکاتی طلبد
دل زنده شود کز تو حیاتی طلبد
جان باز رهد کز تو نجاتی طلبد
گر بر سر ذرّهای فتد سایهٔ تو
خورشید، از آن ذرّه، زکاتی طلبد