شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۶۰
گر باخبرست مرد و گر بیخبرست
آغشتهٔ این قلزم بیپا و سر است
خورشید اگر تشنه بود نیست عجب
هر ذرّه از او هزار پی تشنهتر است
گر باخبرست مرد و گر بیخبرست
آغشتهٔ این قلزم بیپا و سر است
خورشید اگر تشنه بود نیست عجب
هر ذرّه از او هزار پی تشنهتر است