شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
عطار - شمارهٔ ۸۸

در عشق نماند عقل و تمییز که بود

کلی دل و جان بسوخت آن نیز که بود

چون پرتو آفتاب از پرده بتافت

ناپیدا شد چو ذرّه هر چیز که بود