شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۳۳
از پس منشین یک دم و در پیش مباش
در بند رضای نفس بد کیش مباش
تا کی گویی که من چه خواهم کردن
تو هرچه کنی به رایت خویش مباش
از پس منشین یک دم و در پیش مباش
در بند رضای نفس بد کیش مباش
تا کی گویی که من چه خواهم کردن
تو هرچه کنی به رایت خویش مباش