شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۱۸
جانا جانم غرقهٔ دریای تو بود
پیوسته چو قطره بی سر وپای تو بود
من حوصلهای نداشتم، این همه کار،
از حوصله بخشیدن سودای تو بود
جانا جانم غرقهٔ دریای تو بود
پیوسته چو قطره بی سر وپای تو بود
من حوصلهای نداشتم، این همه کار،
از حوصله بخشیدن سودای تو بود