شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۹
تا کی زنی ای دل خسته جوش
در پردهٔ خود نشین و خونی مفروش
بگشای نظر ببین که یک یک ذرّه
خون میگریند جمله بنشسته خموش
تا کی زنی ای دل خسته جوش
در پردهٔ خود نشین و خونی مفروش
بگشای نظر ببین که یک یک ذرّه
خون میگریند جمله بنشسته خموش