شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۳
دریای دلم گرچه بسی میآشفت
از غیرت خلق گوهر راز نسفت
رازی که دلم ز خلق میداشت نهفت
اشکم به سر جمع به رویم در گفت
دریای دلم گرچه بسی میآشفت
از غیرت خلق گوهر راز نسفت
رازی که دلم ز خلق میداشت نهفت
اشکم به سر جمع به رویم در گفت