شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۴۴
خونی که من از دیده به در میریزم
هر دم به مصیبتی دگر میریزم
تا عشق رخ توأم گریبان بگرفت
دامن دامن، خون جگر میریزم
خونی که من از دیده به در میریزم
هر دم به مصیبتی دگر میریزم
تا عشق رخ توأم گریبان بگرفت
دامن دامن، خون جگر میریزم