شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۲۶
از خود خبرم ده که ز خود بیخبرم
کز آرزوی تو می بسوزد جگرم
آسان ز سر هر دو جهان برخیزم
گر بنشینی تا به تو درمینگرم
از خود خبرم ده که ز خود بیخبرم
کز آرزوی تو می بسوزد جگرم
آسان ز سر هر دو جهان برخیزم
گر بنشینی تا به تو درمینگرم