شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۴۵
عشق تو که سر چون قلمم اندازد
چون شمع سرم در قدمم اندازد
هرگه که وجودت متجلّی گردد
تا چشم زنم، در عدمم اندازد
عشق تو که سر چون قلمم اندازد
چون شمع سرم در قدمم اندازد
هرگه که وجودت متجلّی گردد
تا چشم زنم، در عدمم اندازد