شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۱۳
آن راز که دل به دیده میگوید باز
و آن چیز که گم نکرد میجوید باز
تا کرد دلم درد ترا مرهمِ صبر
دردی دگر ازتو روی میشوید باز
آن راز که دل به دیده میگوید باز
و آن چیز که گم نکرد میجوید باز
تا کرد دلم درد ترا مرهمِ صبر
دردی دگر ازتو روی میشوید باز