شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۸
دل را چو به دردِ عشق افسون کردم
از شهر نهاد خویش بیرون کردم
چون راز ونیاز هر دو معجون کردم
آنگاه دوای دلِ پرخون کردم
دل را چو به دردِ عشق افسون کردم
از شهر نهاد خویش بیرون کردم
چون راز ونیاز هر دو معجون کردم
آنگاه دوای دلِ پرخون کردم