شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۵۴
با گل گفتم که با چنین عمر که هست
انگار که نیست رخت بر باید بست
گل گفت: چو نیست در جهان جای نشست
هم بر سر پای میروم دست به دست
با گل گفتم که با چنین عمر که هست
انگار که نیست رخت بر باید بست
گل گفت: چو نیست در جهان جای نشست
هم بر سر پای میروم دست به دست