شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
عطار - شمارهٔ ۴۱

دوش آن بت مستم به طلب آمده بود

شب خوش میکرد آن که به شب آمده بود

چه سود که چون صبح وصالش بدمید

جانم به وداع تن به لب آمده بود