شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیعطار - شمارهٔ ۱
شمع آمد و گفت: هر دم آتش بیش است
وامشب تنم از گریه به روز خویش است
گر میگریم به زاری زار رواست
تا غسل کنم که کشتنم در پیش است
شمع آمد و گفت: هر دم آتش بیش است
وامشب تنم از گریه به روز خویش است
گر میگریم به زاری زار رواست
تا غسل کنم که کشتنم در پیش است