شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
عطار - شمارهٔ ۹۹

شمع آمد و گفت: ماندهام بیخور و خَفْت

وز آتش تیز در بلای تب و تفت

گرچه بنشانند مرا هر سحری

هم بر سر پایم که بمی باید رفت