شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
عطار - بخش ۱۱

محمد چون ز پیش خلق برخاست

امامت خلق عالم را ازو راست

ز بعد مصطفی حیدر امام است

ترا ایمان و دین از وی تمام است

امام است مرتضی و آل یاسین

طریق راه ایشانست در دین

علی اندر جهان مقصود راهست

سراسر رهروان را او پناهست

دلیل راه حق دان مرتضی را

براه او شناسا شو خدا را

چراغ مهر او در دل برافروز

طریق دین حق از وی بیاموز

امامان ره دین را یکی دان

که این باشد طریق اهل ایمان

بظاهر گرده و دو هادیانند

ز بعد مصطفی صاحب زمانند

ولی فرمود احمد اصل ایجاد

فدای جان او جانهای ما باد

که ما را اول و آخر محمد

محمد دان وسط از حکم سرمد

بظاهر چارده معصوم مائیم

همه یک نور از نور خدائیم

ز اول هم ز اوسط تا بآخر

یکی باشیم ما اندر مظاهر

امامان ره دین را یکیدان

که این باشد طریق اهل ایمان

بحق در سلسله میرو در این راه

که تا گردی ز اصل کار آگاه

یکی میدان ز روی ذات انوار

بظاهر گرچه می‌بینی تو بسیار

ظهوری دارد اندر هر زمانی

مقامی دارد اندر هر مکانی

گهی طفل و گهی پیرو جوانست

گهی درویش و گه شاه جهانست

گهی در مصر و گاهی در عراقست

بدو خود مؤمنان را اشتیاقست

زمین و آسمان را او ستونست

تو در ظاهر نمیدانی که چونست

بباطن دانمش اندر همه جا

نباشد منزلی او را و مأوا

بدین معنی همیشه در جهان است

گهی پیدا و گاهی در نهان است

ازین رو گفته‌اند مظهر عجایب

که ظاهر سازد آثار غرایب

به دنیا نایب او رهبرانند

محبان علی جمله برآنند

شناسا شو بدو تا راه یابی

بمعنی مظهر الله یابی

اگر بشناسی او را ای برادر

چه می‌پرسی ز ترسا و ز کافر

بگویم نام آن سلطان سرمد

که پا بنهاد بر دوش محمد

امیرالمؤمنین شاه معظم

امیرالمؤمنین اسرار آدم

امیرالمؤمنین ورد زبانم

امیرالمؤمنین روح وروانم

طفیل اوست از مه تا بماهی

بجو او را بهر جائی که خواهی

خدا را در جهان مقصود او بود

همیشه عابد و معبود او بود

اگر دانی به غیر او امامی

نیابی در مسلمانی تو نامی

یکی دان نور حیدر را و احمد

بود هم اول و آخر محمد

سخن کوتاه کن عطار میدان

مگو با ناکسان اسرار پنهان

معاد خلق دان او را به عالم

سخن کوتاه کن والله اعلم

دگر پرسی که ناجی کیست در راه

درین ره کیست از اسرار آگاه