شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
سلمان ساوجی - قطعه شمارهٔ ۵۳

هدهد نامه رسان تاج کرامت بر سر

نامه‌ای دوش به سلمان ز سلیمان آورد

سحری پیک نسیم آمد و از خاک درش

مردم چشم مرا کحل سپاهان آورد

یا ایاز طرف بارگه محمودی

مژده مرحمت و تحفه احسان آورد

آن نبی خلق که نامش چو نبی محمود است

با وجود عظمت یاد ز سلمان آورد

باز گردید همان طائر فرخنده قدم

به تو از بنده دعاهای فراوان آورد

داد شوریده از شور بیابان مشتی

به ملک تا به در روضه رضوان آورد

برد تر دامنی از عین مقیر طرفی

به خضر تا به لب چشمه حیوان آورد

آفرین باد برین خواجه مخدوم پرست

که ز تیغش خرد انگشت به دندان آورد

حق گذاری ولی نعمت و مخدوم به جای

کس ازین بیش نیاورده و نتوان آورد

ای خدیوی که به تکلیف و ارادت تقدیر

طوق فرمان تو در گردن کیوان آورد

به درستی شرف منزلت کسرویت

بس شکستا که برین طاق نه ایوان آورد

غیرت دست تو کان خلنه کان را بر کند

ای بسا آب که در دیده عمان آورد

هر صباحی که به صوبی ز دیار تو سفر

کرد ازان ملک بضاعت همگی جان آورد

کوه اگر سر بکشد از تو، ضعیفی چو نسیم

از درت رفت و کشانش به گریبان آورد

پشت ملک است به رای تو قوی با رایت

روی در بارگه دولت سلطان آورد

ابر دستت نظر از تربیت دریا یافت

آفتابی مدد از سایه یزدان آورد

زود رای تو ازین نیت نیکو خواهد

گوی خورشید فلک در خم چوگان آورد

حلقه در گوش به پا بوس تو چیپال آمد

تاج بر دوش به درگاه تو خاقان آورد

باد مقرون به ابد دور بقایت که تو را

آسمان از پی جمعیت دوران آورد