شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
سعدی - حکایت شمارهٔ ۴۲

لبش نه انبانست

دل در کسی مبند که دل بسته تو نیست

پیرمردی لطیف در بغداد

دخترک را به کفشدوزی داد

بامدادان پدر چنان دیدش

پیش داماد رفت و پرسیدش

نگفتم این گفتار

هزل بگذار و جدّ ازو بردار