شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
عرفی - غزل شمارهٔ ۶۶

منزل گه دل ها همه کاشانه ی عشق است

هر جا که دلی گم شده در خانه ی عشق است

ویرانه ی جاوید بماند دل بی عشق

آن دل شود آباد که ویرانه ی عشق است

فرزانه در آید به پری خانه ی مقصود

هر کس که در این بادیه دیوانه ی عشق است

پیمانه ی زهر فلکم تلخ نسازد

این حوصله تلخی کش پیمانه ی عشق است

هر کس به لبش گرم شود چشم تبسم

با او ننشینند که بیگانه ی عشق است

عرفی دل و دین باخته ای دلخوش او باش

این ها ثمر کاشتن دانه ی عشق است