شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
هلالی جغتایی - غزل شمارهٔ ۱۸۶

برو ای نرگس رعنا، تو به این چشم مناز

ناز را چشم سیه باید و مژگان دراز

از گل و لاله چه حاصل؟ من و آن سرو که هست

همه شوخی و کرشمه، همه حسن و همه ناز

آتشین روی من آرایش بزم‌ست امشب

برو، ای شمع، تو در گوشهٔ خجلت بگداز

ای خوش آن دم، که تو از ناز، سوی من آیی!

خیزم و بر کف پای تو نهم روی نیاز

ای که مهمان منی، ساغر و مطرب مطلب

هم به این سوز دل و نالهٔ جان‌سوز بساز

تو گل روی زمینی و مه اوج فلک

همه حیران جمالت ز نشیب و ز فراز

ای شه حسن، به احوال هلالی نظری

کخ منم بندهٔ مسکین، تو شه بنده‌نواز