شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
هلالی جغتایی - غزل شمارهٔ ۲۱۸

ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل

با مردم بی‌غم نتوان گفت غم دل

جا کن به دل و دیده که غیر از تو نشاید

سلطان سراپردهٔ چشم و حرم دل

ای صبر کجایی؟ که ز حد می‌گذرد باز

بر دل ستم آن مه و بر من ستم دل

پای دل افگار شد از خار ره عشق

ای کاش! درین ره نرسیدی قدم دل

در عشق تو رسوای جهان‌ست هلالی

گاه از غم بسیار و گاه از صبر کم دل