شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
شیخ محمود شبستری - مثال

مثالی گویمت بنیوش آن را

که نشنیدست هرگز گوش آن را

هر آن شاهی که شاهی نیک داند

یکی سرهنگ را بر در نشاند

که تا نامحرمان را دور دارد

که شه در خلوت در آنجا سور دارد

کسی باید که نیک و بد بداند

در آرد نیک را و بد براند

نبد عرفان کسی را اندر این راه

بجز شیطان ز سرهنگان درگاه

حقیقت کار شیطان در میان نیست

ز لعنت کردنش چندان زیان نیست

چو مال و خلق را در خیل او کرد

برای مال خلقی میل او کرد

بجز اغوا خرد باری ندارد

ولی با خاصگان کاری ندارد

تو خود را خاص کن تا راه یابی

که تا عامی ز شیطان در عذابی

چو تو در دست نفس خود زبونی

منال از دست شیطان برونی

ز اول نفس خود را کن مسلمان

پی آنگه لعن کن بر نفس شیطان

چو می‌دانی به معنی لعن دوری‌ست

به دل زو دور شو لعن زبان چیست

تو نفس خویش را لعنت کن ای دوست

که دشمن‌تر کسی از دشمنان اوست

یقین دان کار شیطان را تمامت

به پیدا کردن این باشد قیامت