شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
مهدی اخوان ثالث - باغ من

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش

ابر، با آن پوستین سرد نمناکش

باغ بی برگی

روز و شب تنهاست

با سکوت پاک غمناکش

ساز او باران، سرودش باد

جامه‌اش شولای عریانی ست

ور جز اینش جامه‌ای باید

بافته بس شعلهٔ زر تار ِ پودش باد

گو بروید، یا نروید، هر چه در هر جا که خواهد،

یا نمی‌خواهد

باغبان و رهگذاری نیست

باغ نومیدان،

چشم در راه بهاری نیست

گر ز چشمش پرتو ِ گرمی نمی‌تابد

ور به رویش برگ ِ لبخندی نمی‌روید

باغ بی برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟

داستان از میوه‌های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت ِ

پست ِ خاک می‌گوید

باغ بی برگی

خنده‌اش خونی ست اشک آمیز

جاودان بر اسب ِ یال افشان ِ زردش می چمد در آن

پادشاه فصل‌ها، پاییز