شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
شاطرعباس صبوحی - آتشی در خرمن

عشق آمد و امن جانم گرفت

شحنۀ شوقم گریبانم گرفت

عشوه‌ای فرمود چشم کافرش

زاهد دین گشت و ایمانم گرفت

رشته ای در کف ز زلف سر کشش

گرچه مشکل آمد آسانم گرفت

آفتابی گشت تابان در مهش

تحت و فوق و کاخ و ایمانم گرفت

از شراره آه و برق سینه سوز

آتشی در خرمن جانم گرفت

بس ز گلها بی‌وفائی دیده ام

خیمۀ گل از گلستانم گرفت

چون صبوحی عاقبت لعل لبت

در میان آب حیوانم گرفت