شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
ملک‌الشعرای بهار - شمارهٔ ۱۲۵ - وزیر بی پول

به صاحبقرانیه جزء وزیران

نشستم ولی یک قِران هم ندارم

بجز ملک و مکنت بجز کید و حیلت

ز دیگر وزیران جوی کم ندارم

به نزد گروهی است حرمت به ثروت

ولیکن من آن را مسلم ندارم

از این‌روی در عین فقر اعتنایی

به تحصیل دینار و درهم ندارم

رفیقان همه ملک دارند و مکنت

ولی من بجز صدراعظم ندارم