شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
عبدالقهّار عاصی - انتظار

شکوفه ریخت،‌چمن پیر شد، بهار گذشت

نیامدیّ و بهارم به انتظار گذشت

به حیرتی نشدم کشتهٔ تبسّمِ گل

ببین که فصلِ نشاطم چه ناگوار گذشت

نسیمِ هرزه بسی جلوه کرد و ناز نمود

کسش به هیچ نپرسید،‌خوار و زار گذشت

ز تنگ‌چشمیِ هر خار و خس در این‌گلشن

نیامدی که ببینی چه روزگار گذشت

خدا به دشمنت ای آشنا نشان ندهد

از آن‌چه بر سرِ‌من بی تو بار‌بار گذشت

بهار ۱۳۶۲ کابل