شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
صائب تبریزی - غزل شمارهٔ ۷۵

ننگ کفر من به فریاد آورد ناقوس را

می کشد ایمان من در خون، لب افسوس را

از هوای نفس ظلمانی است سیر و دور خلق

دود می آرد به جنبش صورت فانوس را

عیب خود دیدن مرا ز اهل هنر ممتاز کرد

منفعت از پا زیاد از پر بود طاوس را

خوف ما ز اعمال ناشایست خود باشد که نیست

نامه قتلی به جز مکتوب خود، جاسوس را

عالم معقول صائب روی بنماید ترا

گر توانی ترک کردن عالم محسوس را