شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیکامبیز صدیقی کسمایی - توده خاکستر
من نشسته، در کنارِ تودهٔ خاکستری، اما تو گویی لال، گویی کر
«آتشی بودم زمانی»
گفت با من باز
خاکستر.
در بیابان، شب چه سرد است...آه!
من نشسته، در کنارِ تودهٔ خاکستری، اما تو گویی لال، گویی کر
«آتشی بودم زمانی»
گفت با من باز
خاکستر.
در بیابان، شب چه سرد است...آه!