شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسیکامبیز صدیقی کسمایی - یادبود
از خود
هزاران یادبود تلخ را
بر جای
شب می گذارد، می رود آخر.
وقتی که با لبخند خود خورشید می آید
از این خراب آباد، بی تردید
با شب پره، شب می رود آخر.
از خود
هزاران یادبود تلخ را
بر جای
شب می گذارد، می رود آخر.
وقتی که با لبخند خود خورشید می آید
از این خراب آباد، بی تردید
با شب پره، شب می رود آخر.