شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
بهرام سالکی - ۰۷ - مُقتدای مردمان ، دیوان شدند

مُقتدای مردمان ، دیوان شدند

پس سلیمانان کجا پنهان شدند؟

پاسبان و دزد ، در این روزگار

هم‌نشین و هم‌صدا و یار غار

گمرهان ، در عالم اکنون رهبرند

این شبانان ، گله را خود می‌درند

راهشان را گر که می‌پویی ، مپوی

رسمشان را گر که می‌جویی؟ مجوی

رهزنند و رهنمای کاروان

هم غذای گرگ و غمخوار شبان

این جهان ،پُر می‌شد از لبخند و سور

گر برفتی از میان ، قانون زور

پای خود ، بگذار اول در رکاب

حرفِ حق ، آنگه بزن بی‌اضطراب

ظلم ، از مظلوم می‌یابد حیات

کِرم را می‌پرورد در خود ، نبات

*****************************