شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
بهرام سالکی - ۱۰ - من سقوطی کرده ام از آسمان

من سقوطی کرده‌ام از آسمان

وز خطا ، پرواز خواندم نام آن

شُکر ایزد ، فارغم از کفر و دین

عالمی از شکِّ من اندر یقین

آنچه در اصلاح خود کوشیده‌ام

راست گویم؟ گاو نر دوشیده‌ام!

خود شدم درمانده از گرگِ درون

گرگ نَه ، دیوی همه جهل و جنون

بر جنونش ، سحر و دارو بی اثر

جهل او ، از علم لقمان بیشتر

آنچه پندش داده‌ام پنجاه سال

هر چه عمری دادم او را گوشمال

نام توبه ، از لبش نشنیده‌ام

گر شما دیدید ، منهم دیده‌ام!

همچو نابینا که چسبد بر عصا

حرص را از خود نمی‌سازد جدا

ای مسلمانان ، به فریادم رسید (۱)

دیگران را هیچ ، من را هم درید

*****************************

۱ - مصرع از سعدیست :

ای مسلمانان به فریادم رسید ...... کان فلانی بی‌وفایی می‌کند