شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
بهرام سالکی - ۲۷ - شکوه ها دارم من از جُور فلک

شکوه ها دارم من از جُور فلک

مَحرمی کو ؟ تا بگویم یَک به یَک (۱)

این فلک ، بنشسته دور از دسترس

در کمینگاهش ، نیندیشد ز کس

در جوالش ، پُر ز سنگ فتنه است

سهم هر جُنبنده ، در آن کیسه هست

گاه با سنگی سَر این بشکنَد

گاه ، داغی بر دل آن می‌زنَد

می‌کُشد بی جُرم و کس را زَهره کو

تا که دادِ خویش بستاند از او

نه به کس مِهری ، نه با کس دشمنی

خشک و تر سوزد به هر جا خرمنی

زاهد و فاسق و یا مستور و مست

کس ز زخم تیغ خونریزش ، نَرَست

سینهٔ مَرد و زن و پیر و جوان

شد به بازی ، تیر قهرش را نشان

نیست بر پای اسیرانش ، رَسَن (۲)

نیست زخمی ، کشتگانش را به تن

آن اسیرش ، بستهٔ زنجیر نیست

وین قتیلش ، کُشتهٔ شمشیر نیست (۳)

تیغ و بَندش ، هر دو پنهان از نظر (۴)

نام اینها را قضا خوان یا قَـدَر

صحن ِ گیتی جمله قربانگاه اوست

بالسویه پیش او ، دشمن و دوست (۵)

گر ز ظلم او شکایت ، کَس کُند

با امید آنکه شاید بَس کند

آتش خشمش بگردد شعله‌ور

کهنه داسش را نماید تیزتر !

****

این سه بیت از من به یک وزن دگر

بهر یارانت ، ره آوردی ببَـر!

****

مفتعلن مفتعلن فاعلات (۶)

نیست از این مهلکه راه نجات

رفت همه آرزوی من به گور

زین فلکِ بی پدر بی‌شعور

حقّ ِ مرا گر ندهد روزگار

خیز پسر ، گُرز پدر را بیار!

***********************************

۱ - تلفظ صحیح این کلمه با فتحه « ی » است. هنوز در کشــورهایی مثـل تاجیکستان که به

تلفظ کلمات فارسی به صورت اصیل ، مقیدند ، این کلمه را با فتحه « ی » ادا می‌کنند.

حافظ می‌فرماید.

گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم

وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک

چــرخ برهــم زنم ار غیــــر مــــرادم گــــــردد

من نــه آنم که زبـــونی کشم از چرخ فلک

۲ - رَسَن : طناب - بند . در اینجا به معنای رشته‌ای برای بستن پای زندانی آمده است .

۳ - قتیل : مقتول - کشته‌شده

۴ - تیغ و بند : شمشیر و زنجیر

۵ - بالسویه : به‌طور یکسان و برابر

۶ - این سه بیت به بحر « سریع » سروده شده است. وزن عمومی این مثنوی به بحر « رَمَل »

است. در سرودن مثنوی الزاما از وزنی واحد برای تمام ابیــات استفاده می‌شود. اما در این

مثنوی ، سه بیت برای تفنن و تنوع به وزنی دیگر در لابلای ابیات آمده است.