شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
بهرام سالکی - ۳۳ - گر نداری در دهان دندانِ تیز

گر نداری در دهان ، دندان ِ تیز

یا که پایِ چابکی بهر گریز

پس مُدارا با سگانِ کوچه کُن

یا برو فکر رفویِ پاچه کُن!

حرف « واوی » بر « الف » مقلوب شد

قافیه در مِصرعی معیوب شد! (۱)

****

یک دو « گـُرگانه » ز من پندی شنو!

پندهای بی‌همانندی شنو :

گر به مهمانی‌ّ گرگی می‌روی

سگ ببر همراه تا ایمن شوی

گر زمانه داده بر گرگی ، زمام

نیست چاره ، جُز به او گفتن سلام

گرگ را آموز ، درس ِ دوختن

کو دریدن داند و جان سوختن

گر بریزد گرگ را دندان ، چه سود

ذاتِ مذمومش همان باشد که بود

****************************

۱ - مقلوب : از صنایع ادبی . شعر یا سخنی که در آن کلمات مقدم و مؤخر یا کلمـاتی ماننــد رگ و گر ،

رقیب و قریب و امثال اینها به کار برده باشند. ( فرهنگ عمید )

البته این جا ، این صنعت اِعمال نشده است و کلمه « کــوچه » بایستی با لغتی مثـــل « آلوچه »

قافیه می‌شد تا صحت قافیه صورت می‌گرفت. کلمه « پاچه » به ضرورت معنــا آمده است.

در واقع به دلیل خطای قافیه ، بیتی به طنز در توجیه این لغزش به این صنعت ادبی ارجاع داده شده است.