شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
بهرام سالکی - ۴۹ - بر در انعام دنیا می روی؟

بر در انعام دنیا می‌روی؟ (۱)

کز عطایش صاحب ثروت شوی؟

نیست امّیدی به مال و نعمتش

زحمتش نقدست و نسیه ، رحمتش

لطف و بخشایش ازین سفله مجو

خوش خیالستی! کرم ؟ آن هم از او ؟

گر ازو خواهی حُطام دنیوی (۲)

پاسخی جز « لَن ترانی » نشنوی (۳)

او نخوانده درس اکرام و دَهِش

مُمسِک است و بی‌مَرام و بَدمَنش (۴)

زر نشانش دِه که بنماید ، مِسَش

یوسف ار بیند ، بَـرَد در مَحبَسش!

گر بخواهد نیک احسانت کند

بر لب جو ، آب مهمانت کند (۵)

چون رَسی در محضر گردون پیر

درب جیب خویش را محکم بگیر!

خواهی از دستش بمانی در امان

رُو دعایی بهر دفع شرّ بخوان

****

قصّه‌ای را در کتابی دیده‌ام

یا گمانم از کسی بشنیده‌ام

مادران را یک شب عزرائیل گفت

هر که خواهد ،بَخشَمش فرزندِ مفت

در جوابش مادری فرتوت و پیر

گفت فرزند مرا از من مگیر ...

نذر و احسان تو ارزانیت باد

از تو کِی خیری رسد عزّت زیاد!

******************************

۱ - اِنعام : بخشش مال از طرف دنیا

۲ - حطام دنیوی : مال و منال دنیا

۳ - لَن ترانی : هرگز نبینی مرا. مأخوذ از آیه :

لمَّا جاء مُوسی لِمیقاتِنا وَکلّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ اَرنی اَنظُر الیکَ قالَ لَن تَرانی ... قرآن کریم ۷ / ۱۴۳

و هنگامی که موسی برای میعاد ما آمد و پروردگارش با او تکلّم کرد گفت: پروردگارا، خود را به من بنما

تا به تو نظر کنم . گفت هرگز مرا نخواهی دید ...

در تداول عامه فارسی زبانان - ناسزا و بد و بیراه گفتن ( لغت نامه دهخدا )

۴ - مُمسک : خسیس - بخیل

۵ - مهمان منی به آب آن هم لب جو ( امثال و حِکَم دهخدا )