شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
بهرام سالکی - ۵۳ - جاهلی در مرقد عبدالعظیم

جاهلی در مرقدِ عبدالعظیم (ع)

رفت و آنجا گشت یک ساعت مقیم

درد دل بگشود : کای مولای من

ای رسول‌الله و بودردای من (۱)

ای چراغ راه و کشتیّ نجات

ای لبان تشنه‌ات ، آب حیات

ای که دستانت جدا گشتی ز تن

عاقلانه صلح کردی با حسن (ع)

پس ظهورت کی بود ای لافتی !؟ (۲)

تا نیایم قُم به دیدار شما !

***************************

۱ - بودردا : از اصحاب رسول خدا ( ص ) . از سنایی‌ست :

از این مشت ریاست جوی رعنا ، هیچ نگشاید ...... مسلمانی ز سلمان جوی ، درد دین ز بودردا

۲ - فتی : جوانمرد