شاعران فارسی زبان
دایرکتوری اشعار پارسی
بهرام سالکی - ۰۲ - زرویی

این شعر طنز را برای استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده‌ام . استاد زرویی از مفاخر ادب و از

بزرگان طنز ایرانزمین است . آثار منظوم و منثور این بزرگمرد ،از بهترین نمونه‌های هنر طنزپردازی

تاریخ ادب سرزمینمان است .

برایت ای ابوالفضل زرویی

دلم غش می‌رود بس که نکویی

ز مه رویان درین گلزار ، بن کل! (۱)

تو سهم من شدی ، گل سهم بلبل

رقیب ، حسرت خورد بر روزگارم

که یاری چون ترا در کیسه دارم

تو نازی باوفایی خوش ادایی

تو با لفظ محبت آشنایی

قدت چون سرو شیرازی بلند است

لبانت معدن یاقوت و قند است

لطیفی ، خوشگلی ، گیسو کمندی

تو فرهادی ، تو شیرینی ، تو قندی

قشنگی ، نازنینی ، خوش بیانی

خلاصه ، آنکه دل خواهد ، همانی

سراپای تو بی‌عیب است و مقبول

و لپ‌های تو خوش طعم است و مأکول

فقط عیبت ، سبیل تاب داده‌ست

که چون دُردی ، درون جام باده‌ست

چو خلقی را به وصلت اشتیاقست

مَه رویت چرا اندر مُحاقست؟ (۲)

مه رویت به پشت ابر تا کِی

مرا و دیگران را صبر تا کِی

ز ابر تیره بزدا ، روی مَه را

و از بالای لعلت ، آن شَبـَه را (۳)

برو فکر سبیل خویشتن کن

محل را پاک ، بهر بوس من کن

******************************

۱ - بن کل به جای بالکُل ، از اصطلاحات طنازانهٔ استاد زرویی‌ست.

۲ - مُحاق : پوشیده شده ، سه شب آخر ماه قمری که در آن ماه از چشم ناظر زمینی

دیده نمی‌شود.

۳ - لعل و شَـبَه : دو سنگ زینتی یکی به رنگ قرمز و دیگــری سیاه براق . لعل سنگی

پرارزش است اما شَـبَه جزء سنگ های ارزان قیمت محسوب می شود. در این بیت

لب و سبیل استاد زرویی به لعل و شبه تشبیه شده است!

از ابیات زیبای شاهنامهٔ فردوسی است :

شبی چون شبه ، روی شسته به قیر نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر